نویسنده: طاهره وفایی، روان شناس و درمانگر
مهارت انتقاد سازنده و مقابله با انتقاد غیرسازنده
در روابط بین انسانها بسیار پیش میآید که از موضوعی ناراحت یا خشمگین شویم و این را به طرف مقابل بگوییم. همچنین حتما پیش میآید که دیگران نیز ما را مورد انتقاد و شکایت دیگران قرار دهند. در مجموع انتقاد شدن احساس خوشایندی را ایجاد نمیکند اما بیشترِ افراد میدانند، یک انتقاد سازنده ممکن است سبب رشد فردی ما یا طرف مقابل شود و به بهتر شدن اوضاع یا رابطه کمک کند. اما چه میشود که گاهی پس از انتقاد ،دیگران میبینیم رابطه خراب شد یا یک مشاجره و جنگی به راه میافتاد و یا احساس میکنیم طرف مقابل بیشتر به دنبال عیبجویی و آزار ما است؟ در این شرایط به نظر میرسد انتقاد صحیح میتواند یک مهارت باشد. اگر ما مهارت درستی در انتقاد کردن داشته باشیم و هر گاه مورد انتقاد قرار گرفته شدیم، بتوانیم انتقاد سازنده را از عیبجویی جدا کنیم. آنگاه میتوانیم مانع از این شویم که فردی که انتقاد و شکایت میکند به ما آسیب برساند.
ما دو نوع انتقاد داریم، انتقاد سازنده و انتقاد غیرسازنده یا مخرب و عیبجویی.
انتقاد سازنده
در انتقاد سازنده، ما شخصیت فرد مقابل را از رفتارش جدا میکنیم. یعنی به دلیل یک رفتار نامناسب کلِ وجود و ارزشِ انسانی او را هدف قرار نمیدهیم. و به جای آن بر رفتار نامناسبش تأکید میکنیم.
روش مناسب انتقاد سازنده
جمله را به جای اینکه بگوییم تو… با «من» آغاز کنیم:
«من» از اینکه بیشتر اوقات دیر میآیی و خیلی منتظر میمانم خیلی ناراحت و آشفته میشوم از تو انتظار دارم…( انتظار خود را شفاف و روشن بگویید).
انتقاد غیرسازنده
در انتقاد غیرسازنده، ما به شخصیت فرد حمله میکنیم. به جای آنکه به رفتار نادرست و ناخوشایندش اشاره کنیم انگشت اتهام را به سوی فرد میبریم. این نوع انتقاد کردن باعث تحقیر، تمسخر فردی که مورد انتقاد است، میشود و این طبیعی است، اگر هر کسی در این موقعیت قرار بگیرد شروع به دفاع کردن از خود میکند و دیگر به رفتار نامناسبی که منظور است توجهی نشود در نتیجه ما یا دیگران، با این روش انتقاد کردن راه به جایی نخواهیم برد.
مثالهایی از انتقادغیر سازنده که شخصیت را زیر سوال میبرد:
تو بیشعور و بیعقل است، تو نفهم استی، تو انسان نیستی، تو بیفرهنگ استی، تو آدم نمیشوی و همیشه همین طور استی!
روشهای مقابله با انتقاد غیر سازنده
1- مرز گذاشتن برای طرف مقابل
فردی که از او انتقاد میشود( انتقاد شونده) باید برای کسی که از او انتقاد میکند( انتقاد کننده) مرز بگذارد. یعنی برای طرف مقابل معلوم و روشن کند که حق دارد از رفتار او انتقاد کند اما حق ندارد شخصیت او را مورد انتقاد قرار دهد. مثال:
قبول دارم که بدقولی کردم اما حق نداری به من توهین کنی.
میدانم عصبانی استی اما حق نداری حرمت را زیر پا بگذاری.
با اشتباه خود موافقم اما نمیتوانم بیاحترامی شما را قبول کنم.
2- احساس یا فکر خود را بیان کنید.
در این شرایط به جای اینکه شروع به دفاع از خود کنید با عبارتِ من احساس میکنم که… یا من فکر میکنم که… دربارۀ احساس و فکر خود صحبت کنید. مثال:
نارحت میشوم وقتی کسی مرا مورد قضاوت کُلی قرار میدهد.
دلگیر میشوم وقتی کسی شخصیت مرا زیر سوال میبرد.
فکر میکنم برای تو آدم بیارزشی هستم وقتی با این لحن و کلمات شخصیت مرا انتقاد میکنی.
3- ترک موقعیت
گاهی ما در موقعیت و شرایطی قرار میگیریم که با انتقادی غَرَضورزانه مواجه میشویم. یعنی این گونه نیست که انتقاد کننده به دلیل عادت یا بلد نبودن روش صحیح انتقاد، شخصیت ما را زیر سوال ببرد بلکه در این شرایط اتفاقا طرف مقابل از روی عمد، شخصیت ما را مورد حمله قرار میدهد و قصد تحقیر یا توهین به ما را دارد. طبیعی است که دو روش قبلی اینجا به کار نمیآید که بتوان با تذکر و یادآوری مرزهای طرف مقابل را مشخص کنید و احساس خود را بگویید چون بعید است برای احساس شما ارزشی قائل باشد. در این شرایط بهترین کار این است که موقعیت را ترک کنید چون ماندن در آن شرایط، دفاع کردن از خود، عزت نفس شما را بیشتر به خطر میاندازد. پس با اینکه میتوانید پاسخ او را بدهید، نه از روی ترس و ناتوانی بلکه فعالانه و هُشیارانه مکان ترک میکنید.