نویسنده: مرضیه وفایی، روان شناس و درمانگر
در شماره پیش، در مورد روشها و سنخ های فرزند پروری سخن گفتیم و روش فرزندپروری مقتدرانه به عنوان یک شیوۀ صحیح و مورد قبول روانشناسان معرفی شد. پیش از اینکه به این مبحث جدیدی بپردازیم نکتهای را باید در نظر داشت، شاید پیش خود فکر کرده باشید يك پدر و مادر خوب حتما باید يك والدین كامل و بدون عیب و نقص باشد و کوچکترین اشبتاهی از او سر نزده باشد. اما اینطور نیست؛ فرزندان به والدین به اندازه كافي خوب نياز دارند یعنی والدینی که تلاش میکنند مناسب رفتار کنند. دنبال یادگیری و اصلاح روشهای تربیتی خود هستند. با ذکر این مقدمه بیایید با چند خصوصیت و ویژگی این والدین به اندازۀ کافی خوب بیشتر آشنا شویم.
- محبت و مهرورزی در مقابل طرد
مهرورزی به ابراز عاطفه، محبّت، ارزشمندی و توجّه اشاره دارد، والدین مقتدر، محبت متعادل و مناسبی به فرزندان خود دارند، در رفتار و گفتار خود همواره نشان میدهند، فرزندان خود را دوست دارند. ارتباط مهرورزانه مهمترین و یگانه خصوصیت همیشگیاش مراقبت و پذیرش است. پذیرش یعنی، والدین فرزندان خود را با تمام خصوصیات ظاهری، قیافه، خلق و خو، جنسیت میپذیرند. مثلا اگر دوست داشته باشند فرزند پسر داشته باشند و حالا فرزندشان دختر باشد جنسیت او را میپذیرند و او را به دلیل دختر بودن از محبت توجه خود محروم نمیکنند.
در مقابل، مفهوم متضاد مهرورزی، یعنی طرد، یا خصومت و بیتوجهی، زمانی دیده میشود که والدین از کودکشان بیزار باشند یا او را دوست نداشته باشند. یا از خود رفتاری نشان دهند که به کودک این حس را بدهند که پدر و مادرش دوستش ندارد. مانند عیبجویی، مقایسه، تمسخر و تأیید نکردن کودک. مثلا اگر کودک اشتباهی را مرتکب شود با او قهر کنند. یا بارها اشتباه او را به یادش بیاورند و صفاتی مثل، بیعرضه، تنبل، بیعقل، به او نسبت بدهند یا به او بگویند چون این کار را کردی دیگر دوستت ندارم. یا اگر این کار را انجام دهی دیگر مادر یا پدر تو نخواهم بود. جالب اینجاست که شاید هیچ پدر و مادری با این رفتارها قصد ایجاد حس بی ارزشی یا طرد فرزند خود را ندارند و این کارها را فقط برای تربیت بهتر فرزندشان انجام میدهند اما آنها فراموش میکنند که در خیلی از اوقات بچهها به خصوص در سنین کمتر اصلا مانند بزرگترها فکر نمیکنند. و این گونه واکنشهای پدر و مادر متاسفانه برایشان معنای دیگری میدهد و آن را باور میکنند مانند: «پدر و مادر مرا دوست ندارند». «من آدم به درد نخور و بیارزشی هستم». «آنها مرا نمیخواهند. من بسیار پر عیب و نقص هستم».
- نظم و قانونمندی (در مقابل بینظمی)
این ویژگی به چه معنایی است، نظم در واقع نظارت، کنترل کردن، ضابطهمندی و وضع محدودیّتها و انتظارات روشن و متناسب سن تعریف میشود. یعنی والدین حد و مرز گذاریهای متناسب به منظور رشد رفتارهای مناسب، سازگارانه و پسندیده برای فرزندان دارند. والدین باید فضایی منظم در خانه فراهم کنند نه اینکه در محیطی آشفته و بینظم مانند جنگل که هیچ قانونی وجود ندارد و هر کسی هر کار دلش بخواهد انجام دهد.
- خودپیروی پشتیبانی و حمایت(در مقابل اجبار)
یعنی آنچه باعث رشد احساس هویّت و مستقل و کارآمدی کودک است، و احساس کفایت و ارزشمندی را در کودک محدود نمیکند. و احساس با عُرضه بودن، اعتماد به نفس یعنی «من میتوانم» به فرزند میدهد. همچنین به طفل جرأت این را میدهد که احساسات، افکار، قابلیتها و تواناییهایش را با اتکا و اعتماد به خود بروز بدهد. به فرزند حق انتخاب و اندیشیدن میدهد.
این خصوصیت تا اندازهای به توجه واقعی و تشویق نوجوان به کشف و تجربهگری سالم و فعّال، بیان دیدگاهها، اهداف و ترجیحاتش مربوط میشود. اگر این ویژگی را والدین به اندازه کافی دارا باشند از فرزند در دوران نوجوانی انتظار میرود که به بیان دیدگاهها و نظراتش بپردازد و از چنین فرصتی، با هدف کسب توانایی برنامهریزی و حل مسأله و مشکلات زندگی به خوبی استفاده کند.
در مقابل این رفتار مناسب و حمایت گرانه والدین، ویژگی متضاد آن، یعنی اجبار است. اجبار که کنترل روانی نیز نامیده میشود، اشاره به رفتارهای مجبور کننده والدینی دارد که روش فرزندپروری سلطهجو، مداخلهگر، محدود کننده و یا بیشکنترل کننده را در پیش گرفتهاند که پیروی بی چون و چرا مورد انتظار آنها است.